سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خنده بازار

اس ام اس های جالب و خنده دار

اس ام اس های جالب و خنده دار
فتوا در مورد کمبود گاز:
از امشب آغوش هر کسی رو گیر آوردین برای گرم شدن حلال است


------------------------------------------------


سرانجام کشف شد که صاحب بیمارترین افکار و خشن ترین قلبها مردانی هستند که زود به زود عاشق می شوند ... روسکین


------------------------------------------------


غضنفر بچشو میبره توی لندن تا انگلیسی یاد بگیره
سال بعد که میاد سراغش نرسیده به مدرسه بچه های لندن داد میزنن: اکبر ددون گلدی!!!


------------------------------------------------

اس ام اسی نداشتم
چون که دوستت میداشتم یه بوس برات گذاشتم


---------------------------------------------


 مداح چراغ رو خاموش می کنه، میگه: برادرها لخت شید، سینه بزنید. یه ربع بعد مداحه میگه چراغها رو روشن کنید. یارو داد میزنه، میگه: نه، نه، روشن نکنید. من هنوز شورتمو پام نکردم.


--------------------------------------------------------------------------------


خداوند دید زن گرسنه است نان را آفرید
دید تشنه است آب را آفرید
دید در تاریکی است نور را آفرید
دید هیچ مشکل دیگه ای نداره مرد را آفرید!!!!


-------------------------------------------
 

یارو توی جبهه بیسیم چی بوده ، زنگ میزنه میگه: آقا 5 تا عراقی دستگیر کردم بیاید ببرید، میگن چرا خودت نمیاری؟
میگه : نه شما بیاید، اینا نمی ذارن که من بیام !!!

 
-------------------------------------------

ما آدما بیشترین پول هارو واسه خریدن لباس میدیم
ولی بیشترین لذت رو بدون لباس می بربم


-------------------------------------------


اگه از من بپرسند خوشگلترین..با حالترین..مهربونترین..با مرامترین..و بهترین ادم دنیا کیه انگشمتو به سمت تو میگیرم و میگم این نمیتونه باشه


---------------------------------------------------------
 

عهدی که با تو بستم هرگز گسستنی نیست, من مخلص تو هستم لازم به بستنی نیست

 

-------------------------------------------

میگن خدا به اندازه ی دل هر کس بهش نعمت میده
پس دل تو باید خیلی بزرگ باشه که خدا تورو به من داده!!!


ادامه مطلب...

جوک های خنده دار

حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه.
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید… بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!

—————————

شعبده بازی روی صحنه هنر نمایی می کرد که ناگهان گفت: حالا یک خانم بیاید روی صحنه تا من کاری کنم که غیب شود!
مردی از میان جمعیت برخاست و گفت: آقای شعبده باز! چند لحظه صبر کن تا من بروم مادر زنم را بیاورم!

—————————

سه نفر می خواستند چای لیپتون بخورن. اولی فنجان رو نگه می داره و لیپتون را تو فنجان تکان می ده، دومی لیپتون را نگه می داره و فنجان را تکان می ده، سومی لیپتون را به دور فنجان می ماله!

—————————

مادر: احمد! اگر من به تو 10 تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با جواد تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟
احمد: سه تا!
مادر: ببینم! مگر تو حساب کردن بلد نیستی؟
احمد: چرا مامان من بلدم، ولی جواد که بلد نیست!

—————————

به حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی!

—————————

احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!

 

ادامه مطلب...